بیست و شش ماهگیت مبارک عزیز دلم
آیدا 2 سال و دو ماهه شد . دختر زیبایم : یک ماه پیش چنین روزهائی برایم بسیار سخت بود تو بیمار شدی بعلت عفونت ریه و بستری شدی و تحمل آن روزها برای هردومان بسیار سخت بود . و البته برای تو سخت تر ، دختر شاد و نازی که عادت به خندیدن و دویدن داشت در تخت کوچکش زندانی شد . خوب که چهار روزه تمام شد . و کمی بهتر شدی ولی وابستگیت به شیر مادر چندین برابر . مانند نوزاد تازه متولد شده ، هر ساعت شیر میخواستی و بهانه گیری میکردی . به حدی رسید که یک هفته بعد مجبور شدم و مجبور شدم طفل کوچکم را که دیگر دو سالش تمام شده بود از شیر خودم جدایش کنم. نمیگویم که چقدر برای من سخت بود و بغض میکردم از دیدنت ، از اینکه تو را به اجبار داغدار کرده ا...
نویسنده :
مامانی
12:51